معنی آباد
- آباد
- ویژگی جایی که مردم در آن زندگی می کنند،
برای مثال مانند تو آدمی در آباد و خراب / باشد که در آیینه توان دید و در آب (سعدی۲ - ۷۱۵)
ویژگی جایی که آب و گیاه دارد و باصفا و بارونق است، خرم،برای مثال بدو گفت کای خواجۀ سالخورد / چنین جای آباد ویران که کرد؟ (فردوسی - ۶/۴۴۸)
جمع واژۀ ابد، همیشه ها
کنایه از دایر، برقرار،برای مثال بقاش باد که از تیغ او و بازوی اوست / بنای کفر خراب و بنای دین آباد (فرخی - ۳۴)
در دنبالۀ نام ده و شهر می آید و بیشتر مرکب با نام بنا کننده یا آبادکنندۀ آن ده یا شهر است مثلاً حسن آباد، فیروزآباد،
کنایه از شاداب، آکنده، غنی، پر،برای مثال همیدون سپهدار او شاد باد / دلش روشن و گنجش آباد باد سالم، تندرست،(فردوسی - ۶/۱۳۶) برای مثال تو را ای برادر تن آباد باد / دل شاه ایران به تو شاد باد (فردوسی - ۸/۴۲۰)
