جدول جو
جدول جو

معنی هاضمه

هاضمه
هاضم، حل کنندۀ غذا در معده، هضم کننده
تصویری از هاضمه
تصویر هاضمه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با هاضمه

هاضمه

هاضمه
دستگاه گوارش که شامل دهان و حلق و مری و معده و روده هاست
هاضمه
فرهنگ لغت هوشیار

هاشمه

هاشمه
هاشمه در فارسی مونث هاشم و سرکوفتگی شکستگی سر -1 مونث هاشم، شکستگی دراستخوان بی آنکه جدا گردد، سکستگی سرکه استخوان بشکند
فرهنگ لغت هوشیار

هازمه

هازمه
بلا. (منتهی الارب) (معجم متن اللغه) ، سختی. (منتهی الارب). ج، هَوازِم
لغت نامه دهخدا

هاشمه

هاشمه
شجه و شکستگی در استخوان بی آنکه جدا گردد. (ناظم الاطباء) (قطر المحیط). شکستگی سر که استخوان شکند یا بشکند آن را بی جدائی یا بشکند آن را، پس خون روان گردد پس برآرند آن استخوان شکسته را و آشکار گردانند فراشه را. (منتهی الارب) (آنندراج). شکستگی سر که استخوان را بشکند. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). جراحتی که استخوان سر یا صورت را شکند
لغت نامه دهخدا