معنی نان خور نان خور کسی که دیگری زندگانی او را اداره می کند، کسی که نان دیگری را می خورد، عیال و اولاد شخص، خورندۀ نان تصویر نان خور فرهنگ فارسی عمید
نان خور نان خور آنکه نان خورد خورنده نان درخلد چگونه خورد آدم آنجاچو نبود شخص نان خورد (ناصرخسرو)، روزی خواروظیفه خور: نان دهانم بدین کله داری نان خورانم بدان گنهکاری. (نظامی)، افراد عایله ای که تحت تکفل یک تن هستند: من پیرمرد و تن بیمارکه هشت سرنان خوردارم فرهنگ لغت هوشیار
نان آور نان آور کسی که زندگانی زن و بچۀ خود را اداره می کند، سرپرست خانواده، نان بیار، کسی که برای خانواده ای نان ببرد فرهنگ فارسی عمید
نان کور نان کور حق ناشناس، ممسک بخیل: ازبرای آب چون خصمش شدند آب کور و نان کورایشان بدند. (مولوی امثال و حکم دهخدا) فرهنگ لغت هوشیار