جدول جو
جدول جو

معنی لاونعم

لاونعم
نه و آری، کنایه از چون و چرا، گفت وگو
تصویری از لاونعم
تصویر لاونعم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با لاونعم

لا و نعم

لا و نعم
نه و آری نه و آری: گشادند بر هم در فتنه باز بلا و نعم کرده گردن دراز. (سعدی. کلیات)
فرهنگ لغت هوشیار

لا و نعم

لا و نعم
مُرَکَّب اَز: لا به معنی نه + نعم به معنی آری، از قبیل تقابل. از اتباع. و هر دو حرف ایجابند ’لا’ برای نفی وانکار به معنی نی و نیست و ’نعم’ برای اثبات و اقراربه معنی آری و بلی. (غیاث)، بحث. جَدَل:
گشادند بر هم در فتنه باز
به لا و نعم کرده گردن دراز.
سعدی.
- بی لا و نعم، بی گفتگو.
- لا و نعم نگفتن، هیچ نگفتن
لغت نامه دهخدا

انعم

انعم
نعمت ها، موهبت ها، نیکی ها، احسان ها، جمعِ واژۀ نعماء و نعمت
انعم
فرهنگ فارسی عمید

انعم

انعم
بانعمت تر. متنعم تر: قال من انعم الناس عیشاً؟ قال من تحلی بالعفاف و رضی بالکفاف وتجاوز مایخاف الی ما لایخاف. (المزهر سیوطی ص 317).
- امثال:
انعم من حزیم.
انعم من حیان اخی جابر. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا

لاون

لاون
الطرسوسی نام حکیمی از حکمای عهدفترت بین بقراط و جالینوس، (عیون الانباء ج 1 ص 36)
لغت نامه دهخدا

لاون

لاون
نام محلی و معرکه ای در شاهنامه:
به لاون به جنگ آزمودی مرا
به آوردگه در ستودی مرا.
فردوسی.
در فرهنگها این کلمه را لادن به دال مهمله ضبط کرده اند و ظاهراً لاون تصحیف آن است
لغت نامه دهخدا