معنی قاپیدن
- قاپیدن
- ربودن به جلدی و چابکی، قاپ زدن، ربودن
واژههای مرتبط با قاپیدن
قاپیدن
- قاپیدن
- ربودن بجلدی و چابکی: سگ استخوان را از دست او قاپید
قاپیدن
- قاپیدن
- ربودن چیزی به سرعت و ناگهانی، قاپ زدن
قاپیدن
- قاپیدن
- قاپ زدن. ربودن. ربودن به جلدی و چابکی. گرفتن چنانکه سگ پای درویش را، چنانکه لقمه و دیگر چیز را از دست کسی
قاپیدن
- قاپیدن
- به چنگ آوردن، چنگ زدن، ربودن، قاپ زدن
چاپیدن
- چاپیدن
- غارت کردن، تاراج کردن، چپاول کردن
چاپیدن
- چاپیدن
- تاراج کردن، غارت کردن، اموال مردم را به یغما بردن
قاپیده
- قاپیده
- ربوده (بجلدی و چابکی)
چاپیدن
- چاپیدن
- غارت کردن، تاراج کردن
قاپیده
- قاپیده
- ربوده شده، ربوده
