معنی فاسد شدن
فاسد شدن
تباه شدن، گندیدن، باطل شدن
منحرف شدن
تصویر فاسد شدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فاسد شدن
فاسد شدن
فاسد شدن
پوسیدن هازفتن و تباهیدن پوخستن پوخستیدن (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
فاسد شدن
فاسد شدن
Decay, Decompose
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فاسد شدن
فاسد شدن
apodrecer, decompor
دیکشنری فارسی به پرتغالی
فاسد شدن
فاسد شدن
гнить , разлагаться
دیکشنری فارسی به روسی
فاسد شدن
فاسد شدن
verfallen, zersetzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
فاسد شدن
فاسد شدن
gnić, rozkładać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
فاسد شدن
فاسد شدن
гнити , розкладатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
فاسد شدن
فاسد شدن
pudrirse, descomponer
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
فاسد شدن
فاسد شدن
se décomposer, décomposer
دیکشنری فارسی به فرانسوی