معنی سم
- سم
- ناخن ضخیم و مقاوم گروهی از پستانداران گیاهخوار مانند گاو، گوسفند، اسب، استر، الاغ و امثال آن، پای انسان
سمج، سوراخ، گودال
جایی که در کوه یا زیر زمین برای جا دادن گوسفندان درست می کردند، آغل،برای مثال بیابان سراسر همه کنده سم / همان روغن گاو در «سم» به خم (فردوسی - ۶/۵۰۶)
