کنایه از ظریف. (آنندراج) : امروزمرایی شد و گشته ست سبکدل سالار سبکدل نشود میر مرایی. منوچهری. ای شاعر سبکدل با من چو اوفتادت پنداشتم که زینت بیش است هوشیاری. منوچهری. گرانی ببردم ز درگاهش ایرا مرید سبکدل گرانجان نباشد. خاقانی. ور کسی را دل سبک باشدز رنج روزگار آن سبکدل را نخستین می گران باید کشید. صائب (از آنندراج)
تند کار، چابک دست کسی که در کارهایی که با دست میکند مهارت دارد چابکدستی، آنکه در امور سرعت و جلدی بکار برد تند کار، ماهر، تر دست، آنکه بی جهت بر روی دیگری دست دراز کند و او را بزند، آنکه هر کاری کند نا میمون و نا مبارک باشد کسی که دستش سبک باشد
تیزرو، تند تند رو تیز رو، گریز پا، پیاده ای که در هر منزل میگذاشتند تا خبر و نامه را به پیاده دیگر رساند تا بمقصد رسد، اسبی که در هر منزل جهت پیک تعیین میکردند