جدول جو
جدول جو

معنی ساز آمدن

ساز آمدن
سازگار آمدن، درست در آمدن، موافق بودن
تصویری از ساز آمدن
تصویر ساز آمدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ساز آمدن

ساز آمدن

ساز آمدن
سازگار آمدن. موافق بودن. رجوع به ترکیبات ساز شود
لغت نامه دهخدا

باز آمدن

باز آمدن
برگشتن، رجعت کردن، بازآوردن، تجدید کردن، برگرداندن
باز آمدن
فرهنگ لغت هوشیار

باز آمدن

باز آمدن
دوباره آمدن، برگشتن، به جای خود برگشتن، برای مِثال اگر آن طایر قدسی ز درم بازآید / عمر بگذشته به پیرانه سرم بازآید (حافظ - ۴۸۰)
باز آمدن
فرهنگ فارسی عمید

سوز آمدن

سوز آمدن
نسیم یا باد سرد وزیدن. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

ساز کردن

ساز کردن
ساخته کردن آماده کردن، دادن زاد و توشه و اسباب سفر، غذا دادن، سازواری کردن سازگار بودن، بزم نهادن: آراستن بزم، آهنگ کردن عزم کردن، آغاز کردن آغازیدن، کوک کردن (آلت موسیقی ساعت)، پیش گرفتن اجرا کردن، کشیدن (صورت) ترسیم
فرهنگ لغت هوشیار