جدول جو
جدول جو

معنی زین گر

زین گر
کسی که زین اسب می سازد، زین ساز، سراج
تصویری از زین گر
تصویر زین گر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با زین گر

زینت گر

زینت گر
زینت دهنده. که زینت دهد. که آراید:
تا فرش عدل او شده زینت گر زمین
برچیده است ظلم بساط ستمگری.
طالب آملی (از آنندراج).
رجوع به زینت و دیگر ترکیبهای آن شود
لغت نامه دهخدا

کین گر

کین گر
کینه و عداوت تیز و افزون. (آنندراج). انتقام کشنده. منتقم. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

زینگر

زینگر
دهی از دهستان رادکان است که در بخش حومه شهرستان مشهد واقع است و 343 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

زمین گیر

زمین گیر
آنکه به سبب مرض یا پیری نتواند از جای خود برخیزد
زمین گیر
فرهنگ لغت هوشیار