جدول جو
جدول جو

معنی بنفسج

بنفسج
بنفشه، گیاهی زینتی، با ساقه های باریک، برگ های متناوب و گل هایی به رنگ های مختلف بنفش، آبی و زرد که بعضی از انواع آن مصرف دارویی دارد
تصویری از بنفسج
تصویر بنفسج
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بنفسج

بنفسج

بنفسج
معرب بنفشۀ فارسی است. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). بوئیدن تازۀآن نافع محرورین و مداومت بر آن منوم و مروح و مربای آن نافع ذات الجنب و ذات الریه و دافع صداع و سعال است. (منتهی الارب) (آنندراج). معرب بنفشۀ فارسی است و بعربی فرفیر نامند و بیونانی ابر. (از تحفۀ حکیم مؤمن). رجوع به المعرب جوالیقی ص 59، 105 و دزی ج 1 ص 118 و شرفنامۀ منیری و الفاظالادویه و بنفشه شود
لغت نامه دهخدا

بنفسه

بنفسه
به خود بنفس خود بذات خویش بذاته خودش. بنی آدم: فرزندان آدم (ع) آدمیان مردمان: (شغل عمارت از معظمات امور عالم و مهمات جمهور بنی آدم است)
فرهنگ لغت هوشیار

بنفسجی

بنفسجی
نوعی از جوهر موسوم به بنفش و آن سیاهی است که به سرخی زند. پرطاوسی با کمی کبودی. سرمه ای است که در آب ریزۀ چشم و تاریکی آن سود دارد. (یادداشت بخط مؤلف) ، آنکه بنگاب تهیه کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا