جدول جو
جدول جو

معنی بلغندر

بلغندر
بی قید، بی بند و بار، تن پرور، بی دین، برای مثال به زر و مال مردمان اندر / هست بر اعتقاد بلغندر (کمال الدین اسماعیل - لغتنامه - بلغندر)
تصویری از بلغندر
تصویر بلغندر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بلغندر

بلغندر

بلغندر
بسیار مبرم، چه غندر به معنی مبرم و اصرارکننده است. (آنندراج) ، جَمعِ واژۀ بَلقاء. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به بلقاء شود
لغت نامه دهخدا

بلغندر

بلغندر
بی قید و بی دیانت. (برهان) (آنندراج) :
بر زرو سیم مردمان اندر
هست بر اعتقاد بلغندر.
کمال اسماعیل (از آنندراج).
لغت نامه دهخدا

بلغندر

بلغندر
کلمه ایست که در مدح و ثنا و هم در دشنام استعمال می کنند. (از برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بلغنده

بلغنده
ویژگی چیزهایی که روی هم نهاده شده است، توده شده، بَلغُنده، بُلغُد، بُلغَده،
بسته، بستۀ قماش، بقچه، رزمه، برای مِثال راه باید برید و رنج کشید / کیسه باید گشاد و بلغنده (سوزنی - ۸۷)
لنگۀ بار
بلغنده
فرهنگ فارسی عمید