جدول جو
جدول جو

معنی باران دیده

باران دیده
هر چه باران به آن رسیده و تر شده باشد
تصویری از باران دیده
تصویر باران دیده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باران دیده

باران دیده

باران دیده
آنچه باران بدان رسیده و تر کرده باشد: کشت باران دیده
باران دیده
فرهنگ لغت هوشیار

باران دیده

باران دیده
آنچه باران بدان رسیده و تر کرده باشد، چون کشت باران دیده. میرزا رضی دانش:
در پناه چشم تر دانش ز آتش ایمنم
نیست از آفت زیانی کشت باران دیده را.
قپلان بیگ، رباعی:
خون گشته مرا ز هجر یاران دیده
زین غم شده چون سیل بهاران دیده
گر دست بمن زنند میریزد اشک
مانند درختهای باران دیده.
(از آنندراج).
- گرگ باران دیده، گربزی مجرب و آزموده. گرگ باران دیده صحیح است نه بالان دیده یعنی فرهنگ اشتباه کرده:
ز باران کجا ترسد آن گرگ پیر
که گرگینه پوشد بجای حریر.
نظامی.
رجوع به بالان دیده و گرگ بالان دیده شود
لغت نامه دهخدا

باران رسیده

باران رسیده
باران دیده. آنچه باران آنرا تر کرده باشد. متمطِّر. (منتهی الارب). باران زده. (دِمزن) :
شه چو باران رسیده ریحانی
کرد بر تشنگان گل افشانی.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خسران دیده

خسران دیده
زیان دیده. ضرررسیده. ضررخورده. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

باران عید

باران عید
مرادف باران روز عید که گذشت. (آنندراج). رجوع به باران روز عید شود
لغت نامه دهخدا

باران زده

باران زده
باران دیده. میرحسن دهلوی:
با رخ خوی کرده بر بام آمدی
چون گل نوخاسته باران زده.
(ازآنندراج)
و رجوع به دِمزن شود
لغت نامه دهخدا