جدول جو
جدول جو

معنی اصدقا

اصدقا
جمع واژۀ صدیق، راستگو، مهربان، مخلص
تصویری از اصدقا
تصویر اصدقا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اصدقا

اصدقه

اصدقه
جَمعِ واژۀ صداق (کاوین زن). (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). رجوع به صداق شود
لغت نامه دهخدا

اصدقاء

اصدقاء
بمعنی دوستان، و این جَمعِ واژۀ صدیق است که بر وزن فعیل باشد. (غیاث) (آنندراج). جَمعِ واژۀ صدیق. (منتهی الارب) (ترجمان علامۀجرجانی ص 63) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). مردمان صدیق و راستگو. (ناظم الاطباء). و رجوع به صدیق شود
لغت نامه دهخدا

اصداق

اصداق
کابین دادن. (زوزنی). کاوین نام بردن. (تاج المصادر بیهقی). کاوین کردن. کابین زن کردن. (آنندراج). دست پیمان نامیدن. (منتهی الارب). صداق معلوم کردن. تعیین کردن صداق دختر. (از المنجد). اصداق مرد زن را، تعیین کردن صداق وی را. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). و گاه فعل این مصدر بدو مفعول متعدی شود. (از اقرب الموارد).
لغت نامه دهخدا

صدقا

صدقا
دوست، دوست خالص، جمع اصدقاء، صدقاء، صدقان، جمع الجمع اصادق، مقابل عدو
فرهنگ لغت هوشیار