ارزان فروش ارزان فروش که ارزان فروشد. فروشنده بقیمت مناسب. سهل البیع: به بازارگان گفت چندین مکوش به افزونی ای مرد ارزان فروش. فردوسی. ولیکن تو بستان که صاحب خرد از ارزان فروشان برغبت خرد. (بوستان) ، آب صافی. (شمس اللغات) و غلط است لغت نامه دهخدا
اشنان فروش اشنان فروش فروشندۀ اشنان. حُرْضی ّ. (منتهی الارب). اشنانی. رجوع به اشنانی و حُرْضی ّ شود لغت نامه دهخدا
افزون فروش افزون فروش گرانفروش. (یادداشت دهخدا) : به بازارگان گفت چندین مکوش به افزونی ای مرد افزون فروش. فردوسی لغت نامه دهخدا
گران فروش گران فروش آنکه متاع خویش را به قیمت گران فروشد. مقابل ارزان فروش. دندان گرد در تداول عامه. گران گاز. رجوع به گران گاز شود لغت نامه دهخدا