معنی یک نورد - فرهنگ فارسی عمید
معنی یک نورد
- یک نورد
- به یک طریق، بر یک طریقه، بر یک منوال
تصویر یک نورد
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با یک نورد
یک نورد
- یک نورد
- به یک طریق و به یک نسبت و به یک نهج. (برهان) (آنندراج). به یک راه و یک منوال. (از ناظم الاطباء) ، یک لا. یک تو. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
یک روند
- یک روند
- پشت سرهم پیاپی لاینقطع: اما تا آنجا که فعالیت همیشگی زن و مرد خانواده دود یک روند آشپزخانه حیاط پرگل و سبزه نشان میداد
فرهنگ لغت هوشیار
یک نقره
- یک نقره
- به تنهایی شخصا بدون کمک دیگری: یک نقره این کار راانجام داد
فرهنگ لغت هوشیار