معنی نگاهداری
- نگاهداری
- نگهداری، نگاه داشتن، محافظت، پرستاری
واژههای مرتبط با نگاهداری
نگاهداری
- نگاهداری
- محافظت حراست، مواظبت
نگاهداری
- نگاهداری
- حراست، محافظت، مراقبت، مواظبت، نگهداری
نگاه داری
- نگاه داری
- محافظت، حراست، مواظبت، توجه دقیق
نگاه داری
- نگاه داری
- محافظت. پاسبانی. (ناظم الاطباء). حفظ. حراست. نگه داشت. (یادداشت مؤلف) ، پرورش. (ناظم الاطباء). مواظبت. (فرهنگ فارسی معین). مراقبت. (ناظم الاطباء). رجوع به نگاه داری کردن و نگه داری کردن شود
نگهداری
- نگهداری
- صیانت، حفاظت، مراقبت
نگهداری
- نگهداری
- نگاه داشتن، محافظت، پرستاری
نگاهدار
- نگاهدار
- نگهدار، نگهدارنده، حفظ کننده، مراقب، محافظ
نگهداری
- نگهداری
- محافظت حراست، مواظبت
نگاهدار
- نگاهدار
- گوشدار، نگاه دارنده، رقیب، پاسبان
