جدول جو
جدول جو

معنی ناشتاشکن

ناشتاشکن
غذایی اندک که در بامداد بخورند، چاشت
تصویری از ناشتاشکن
تصویر ناشتاشکن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ناشتاشکن

ناشتاشکن

ناشتاشکن
چاشت. چیز اندکی که در بامداد خورند. (ناظم الاطباء). ناشتائی. صبحانه. وِکاث. سُلف. دهن گیر. لقمهالصباح:
سینه از داغ ناشتاشکن است
چاک تا روزی گریبان است.
درویش واله هروی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ناشتافتن

ناشتافتن
نشتافتن. مقابل شتافتن. رجوع به شتافتن شود
لغت نامه دهخدا

ناشتابان

ناشتابان
شکیبا. که عجول و شتابان نیست. مقابل شتابان. رجوع به شتابان شود
لغت نامه دهخدا

اشترشکن

اشترشکن
کُشندۀ شتر. درهم شکننده شتر:
اشتر نادان بنادانی فروخسبد براه
بی خبر باشد از آن شیری که هست اشترشکن.
منوچهری
لغت نامه دهخدا