جدول جو
جدول جو

معنی میانه سال

میانه سال
کسی که نه پیر باشد نه جوان، میان سال
تصویری از میانه سال
تصویر میانه سال
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با میانه سال

میانه سال

میانه سال
دوموی. نیم عمر. (زمخشری). میانه سن. میانه عمر. نه جوان و نه پیر. (ناظم الاطباء). آن که نه جوان و نه پیر است. نه پیر و نه جوان. میان جوانی و پیری. که نه جوان و نه پیر باشد. کهل. (مرد). دومویه. کهله (زن)
لغت نامه دهخدا

میانه سالی

میانه سالی
حالت میانه سال. کهولت. کهل. دومویی. دومویگی. داشتن سنی در میان جوانی و پیری. نه جوان و نه پیر بودن. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

میانه حال

میانه حال
معتدل. (منتهی الارب). نه این و نه آن و هیچ طرفی. (ناظم الاطباء) در تداول عوام دور از دو طرف افزونی و کمی. معتدل. نه حال افراط و نه تفریط. موسر. (یادداشت مؤلف) : اعتدال، میانه حال شدن در کمیت و کیفیت. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

میان سال

میان سال
نه پیر و نه جوان، میان این دو، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

میانه بالا

میانه بالا
کسی که قدش نه کوتاه باشد نه بلند میان قد متوسط القامه
میانه بالا
فرهنگ لغت هوشیار