جدول جو
جدول جو

معنی شمریدن

شمریدن
شمردن، شماره کردن، حساب کردن، به شمار آوردن
تصویری از شمریدن
تصویر شمریدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شمریدن

شمریدن

شمریدن
ترسیدن. ترسیده شدن، آه کشیدن، ناله کردن به آواز بلند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شمریدن

شمریدن
شمردن. شماردن. شماریدن. (یادداشت مؤلف). شمار کردن. رجوع به شمردن، شماردن و شماریدن شود
ستایش کردن. تمجید کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شوریدن

شوریدن
پریشان شدن، آشفته شدن، شوریده شدن، آشُفتَن، آشوفتَن، بِشولیدَن، پِشولیدَن، پَریشیدَن، پَژولیدَن، بَرهَم خوردن
به هیجان آمدن، شورش کردن
شوریدن
فرهنگ فارسی عمید

شاریدن

شاریدن
سرازیر شدن و ریختن آب یا چیز دیگر از بالا به پایین، ریختن پیاپی آب از بالا به پایین
شاشیدن، چامیدَن، میختَن، اِدرار کَردَن، شاشِدَن، شاش زَدَن، گُمیز کَردَن، میزیدَن، گُمیختَن، گُمیزیدَن
شاریدن
فرهنگ فارسی عمید