جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با شبگز

شبگز

شبگز
مَلَه. غریب گز. قسمی حشره چون کنه و غریب گز. (یادداشت مؤلف). کرم کوچک و پهنی که خون انسان را مکد. و نامهای دیگرش ساس و سرخک و غریب گز است. (از فرهنگ نظام). جانوری کوچک از جنس کنه، کیک. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

شبدز

شبدز
گیاهی است از تیره پروانه واران که یکساله یا دوساله است و برخی گونه های پایا نیز دارد. برگهایش مرکب از سه برگچه است. گلهایش سفید و یا صورتی رنگند و برخی گونه ها نیز دارای گلهای ارغوانیند و به ندرت دارای گل زرد می باشد گل آذینش خوشه یی کروی است. در حدود 150 گونه از این گیاه شناخته شده که همه مصرف علوفه دارند و جزو گیاهان مرغوب مرتع می باشد رطبه برسیم برسیم احمر فصفصه شبدر چمنی گل قرمز حندقوقی ذوثلاث الولن ذوخمسه الوان طریفلن شبذر. یا شبدر صحرایی. گونه ای شبدر که دارای برگهای ریز کوچک است و در کنار نهرها و مزارع می روید رجل الرنب ارنبی. یا شبدر عطری. ناخنک یا شبدر گل قرمز. قرنبوش. توضیح با شبدر عطری (ناخنک) اشتباه نشود یا شبدر وحشی. گونه ای شبدر که شباهتی کامل به شنبلیله دارد و جزو شبدرهای خودروی یکساله است و برگهای تازه آن را جزو سبزیهای خوراکی می خورند حند قوقی بری ذرق دیواسپست انده قوقو
فرهنگ لغت هوشیار

شب گز

شب گز
گونه ای کنه که خصوصا در قهوه خانه های بین شهرستانها و مسافر خانه ها و اماکن عمومی موجود و خطرناک است و به وسیله گزش خود انگل نوعی تب راجعه را وارد بدن انسان می کند غریب گز
فرهنگ لغت هوشیار

آبگز

آبگز
آبخست. آبزُرُفْت.
- آبگز شدن، تباه شدن قسمتی از میوه.
- ، ترنجیده شدن پوست تن آدمی بسبب آب، چنانکه کارگران حمّام را
لغت نامه دهخدا

شوگز

شوگز
شب گز. گزنده به شب. غریب گز. غریب گزک: در دامغان و قومس چیزی باشد مانند عدس آن را شوگز خوانند، هر جا که بگزد دست و پای و آن عضو عفن شود. (تاریخ بیهق)
لغت نامه دهخدا

شبگو

شبگو
خواننده و گوینده در شب. (از برهان) (از آنندراج). نطق کننده و خواننده در شب. (فرهنگ نظام) :
چو آن شبگو گرفتی راه شبدیز
شدندی جملۀ آفاق شبخیز.
نظامی.
بر آستان تو پیر زحل بود دربان
به حضرت تو بود ترک آسمان شبگو.
منصور شیرازی.
، نام مهتر و بزرگ پاسبانان باشد و او را چوبک زن هم میگویند. (برهان). مهتر پاسبانان که لفظ دیگرش چوبک زن است. (فرهنگ نظام)
لغت نامه دهخدا