جدول جو
جدول جو

معنی سیم گر

سیم گر
کسی که آلات و ادواتی از نقره می سازد
تصویری از سیم گر
تصویر سیم گر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیم گر

سیم بر

سیم بر
کسی که بدنش مانند نقره سفید باشد، سیم تَن، سیم بَدَن، سیمین بَدَن، سیم اَندام، سیمین بَر
سیم بر
فرهنگ فارسی عمید

سیه گر

سیه گر
محیل ظالم. فاجر:
زآنکه این مشتی دغل باز سیه گر تا نه دیر
همچو بید پوده می ریزند در تحت التراب.
عطار.
سیه چشم و سیه زلف و سیه دل
سیه گر بود پوشیده سیاهی.
عطار
لغت نامه دهخدا

سیم گل

سیم گل
گلابه که بر بام و دیوار مالند و بر روی آن کاهگل کنند. (برهان). گلی است سفید که خانه را بدان سفیدکنند و این عمل را خانه سیمگل کردن گویند. از بعضی ثقات مسموع شده که گل مذکور مخصوص صفاهان است... (آنندراج). گلابه که بالای کاهگل مالند. (فرهنگ رشیدی)
لغت نامه دهخدا

سیمگر

سیمگر
فَضّاض. (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی). از عالم زرگر به معنی نقره گر. (آنندراج). استادی که اسباب نقره میسازد و زرگر آنکه اسباب طلا میسازد. (ناظم الاطباء) :
بکوه سونش سیم و بباغ زردۀ سیب
مگر که سیمگر و زرگراند لشکر تیر.
امیرمعزی (از آنندراج).
تا بت بدعت شکست اقبال نجم سیمگر
سکه نقش بت بزر دادن نیارد در جهان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

سیم تن

سیم تن
آنکه تنی سفید چون نقره دارد، نام یکی از همسران بهرام گور پادشاه ساسانی
سیم تن
فرهنگ نامهای ایرانی