جدول جو
جدول جو

معنی سربه تو

سربه تو
کسی که در فکر فرورفته، مکار، حیله گر
تصویری از سربه تو
تصویر سربه تو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سربه تو

سربه سر

سربه سر
سراسر، سرتاسر، همه، همگی، برای مِثال عالم همه سربه سر خراب است و یباب / در جای خراب هم خراب اولی تر (حافظ - ۱۱۰۰)، برابر
سربه سر شدن: کنایه از برابر شدن، مساوی شدن
سربه سر
فرهنگ فارسی عمید

شبره تو

شبره تو
ده از دهستان خسروآباد شهرستان بیجار. دارای 390 تن سکنه. آب آن از چشمه و محصول آن غلات و لبنیات است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

گربه رو

گربه رو
سوراخی که گربه از آن تواند رفتن و آمدن. سوراخی به دیوار و غیره که گربه از آن تواند گذشتن. تنبوشه، در اصطلاح ساختمان، سوراخهای هواکش که زیر کف اطاق ها سازند که رطوبت و ابخرۀ زمین بیرون کنند
لغت نامه دهخدا

سربه هوا

سربه هوا
بازیگوش، بی توجه، بی قید، بی بندوبار، لاابالی، بی دقت، بی مبالات، غافل، لاقید
متضاد: سربه زیر، دقیق، مراقب
فرهنگ واژه مترادف متضاد