جدول جو
جدول جو

معنی دیدنی

دیدنی
سزاوار دیدن، لایق نگریستن، قابل دیدن
تصویری از دیدنی
تصویر دیدنی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دیدنی

دادنی

دادنی
درخور دادن. چیزی که لایق دادن باشد. (آنندراج)، که دادن آن لزومی دارد. که دادن سزاوار آن بود: چون به خوار ری رسید (مسعود غزنوی) شهر را به زعیم ناحیت سپرد و مثالها که دادنی بود بداد. (تاریخ بیهقی ص 23 چ ادیب).
پای در این صومعه ننهادنی است
چون بنهی واستده دادنی است.
نظامی.
- امثال:
حق گرفتنی است نه دادنی.
، مقروض. وامدار. بده کار: به بقال سرگذر فلان مبلغ دادنی هستم، بدو وامدارم
لغت نامه دهخدا

پیدنی

پیدنی
تیره ای از طایفۀ هفت لنگ بختیاری، (جغرافیای سیاسی کیهان ص 74)
لغت نامه دهخدا

دمیدنی

دمیدنی
قابل دمیدن. لایق دمیدن، آلات موسیقی که به دمیدن دم در آن آواز دهد، چون نای و شیپور و قره نی و غیره. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

دیزنی

دیزنی
والت، شهرت به والتر ایلایس دیزنی (1901-1966 میلادی) سازندۀ تصاویر متحرک (میکی ماوس)، وی در آکادمی هنرهای زیبای شیکاگو تحصیل کرد در جنگ اول جهانی در فرانسه رانندۀ آمبولانس صلیب سرخ بود در 1918 میلادی در کانزاس سیتی اعلانهای سینمایی می ساخت و در 1923 میلادی در هالیوود به ساختن فیلمهای فکاهی پرداخت، در 1928 به نیویورک رفت و پس از مراجعت به هالیوود ساختن فیلمهای میکی ماوس را آغاز کرد و شخصیتهای بسیاری را در قالب حیوانات خلق کرد و تاکنون فیلمهای کوتاه و بسیاری از آنان ساخته است، والت دیزنی در رنگ آمیزی زیاد قوی نیست اهمیت او بیشتربسبب شخصیتهای ساده و دلپسندی است که در فیلمهای بیشمار خود خلق کرده است، (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

دیدین

دیدین
سفر دوام و کوچ همیشه. (آنندراج) ، خادم مطبخ. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

ندیدنی

ندیدنی
غیرقابل رؤیت. که نتوان دیدش. که به چشم نیاید. نامرئی. لایری. ناپدید، که درخور دیدن نیست. که لایق دیدن و تماشا نیست. که تعریف و تماشائی ندارد. که دیدنش باب طبع و پسند خاطر و مورد رغبت نیست. مقابل دیدنی به معنی تماشائی و جالب و زیبا:
یک دیدن از برای ندیدن بودضرور
هرچند روی مردم دنیا ندیدنی است.
صائب
لغت نامه دهخدا