جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دگدگ

دگدگ

دگدگ
آواز بر هم زدن دندان از شدت سردی. (غیاث) (آنندراج) :
در فصل زمستان چه عجب گر ز نزاکت
بر گوش خورددگدگ لرزیدن تصویر.
طغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

دگنگ

دگنگ
نوعی چماق زرین که در زمان صفویه و قاجاریه، مأمورین تشریفات به دست می گرفتند
دگنگ
فرهنگ فارسی معین

دگنگ

دگنگ
چماق کلفت. چوب بلندقطور. چوبی سطبر که روستائیان با آن گاه نزاع یکدیگر را زنند. بیزره. (یادداشت مرحوم دهخدا) : نسوان زندیه که قریب پنجاه کس بودند هر یک دگنگی بدست گرفته خود را به صندوقها و مفرشهای اشیاء رسانیده بضرب دگنگ چند نفر را مجروح نموده. (تاریخ گلستانه) ، اکنون در معنی وسیع به معنی اعمال زور و بکار بردن قوه جبریه و قهریه استعمال میشود، چنانکه گویند باید فلان کس را به ضرب دگنگ از خواب بیدار یا از اتاق بیرون کرد. (از فرهنگ لغات عامیانه)
لغت نامه دهخدا

دگدگی

دگدگی
عبای اسب. (آنندراج). غاشیه و زین پوش. (ناظم الاطباء) :
خدا مرا بکفل پوش دنبۀ تو کند
بسان اسب بزرگان که دگدگی دارد.
؟ (از آنندراج).
و رجوع به دگی دگی شود
لغت نامه دهخدا