جدول جو
جدول جو

معنی خانه پرورد

خانه پرورد
خانه پرور مثلاً گفتمش مگذر زمانی گفت، برای مثال معذورم بدار / خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب (حافظ - ۴۶)
تصویری از خانه پرورد
تصویر خانه پرورد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خانه پرورد

خانه پرورد

خانه پرورد
خانه پرور. (ناظم الاطباء). آنکه در خانه پرورش یافته باشدو سرد و گرم روزگار نچشیده. (آنندراج) :
گفتمش بگذر زمانی گفت معذورم بدار
خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب.
حافظ.
، بره و گوسالۀ دست پرورده. (ناظم الاطباء). چون: آهوی خانه پرورد
لغت نامه دهخدا

خانه پروردی

خانه پروردی
حالت ’خانه پرورد’. رجوع به خانه پرورد شود
لغت نامه دهخدا

خانه پرور

خانه پرور
پرورش یافته در خانه، برای مِثال باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است / شمشاد خانه پرور من از که کمتر است؟ (حافظ - ۹۶)
خانه پرور
فرهنگ فارسی عمید

خانه پرور

خانه پرور
آنکه در خانه تربیت شده باشد. (ناظم الاطباء) :
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است
شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است.
حافظ.
، کالای نفیس که در خانه نگهدارند و ببهای گران بفروشند:
در وجه باده جان ده ای بیخبر ز هستی
با جنس خانه پرور نرخ دکان نگنجد.
ملا نسیمی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

سایه پرورد

سایه پرورد
آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته، میوه ای که آنرا در سایه خشک کرده باشند، شخص آسوده راحت طلب، مفت خور
فرهنگ لغت هوشیار

ناله پرورد

ناله پرورد
بناله پرورده شده، پرناله، خوشنواخوش نغمه: نیی ناله پرورد ازان چاه ژرف. (نظامی لغ)
فرهنگ لغت هوشیار

خانه پرباد

خانه پرباد
کنایه از دنیا. کنایه از این جهان:
همی خواهی که جاویدان بمانی
در این پربادخانه سست بنیاد
تو تا می باد پیمایی شب و روز
در این خانه برآمد سال هفتاد
از این پربادخانه هم به آخر
برون باید شدن ناچار با باد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

سایه پرورد

سایه پرورد
کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته باشد و بخورد و خفت وراحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (آنندراج). آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته. رنج نادیده:
سایه از آن سایه پروردند خلق از عدل تو
آفتابی وز تو عالم را ضیاء نور ناب.
سوزنی.
من میوۀ خام سایه پرورد نیم
جز چشمۀ خورشید جهانگرد نیم.
خاقانی.
سایه پرورد شد دل تو چو گل
غم پروردۀ چگل چه خوری.
خاقانی.
سایه پرورد غمت در آفتاب رستخیز
فرش استبرق بزیر سایبان انداخته.
عرفی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا