خانه پرور. (ناظم الاطباء). آنکه در خانه پرورش یافته باشدو سرد و گرم روزگار نچشیده. (آنندراج) : گفتمش بگذر زمانی گفت معذورم بدار خانه پروردی چه تاب آرد غم چندین غریب. حافظ. ، بره و گوسالۀ دست پرورده. (ناظم الاطباء). چون: آهوی خانه پرورد
آنکه در خانه تربیت شده باشد. (ناظم الاطباء) : باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است شمشاد خانه پرور ما از که کمتر است. حافظ. ، کالای نفیس که در خانه نگهدارند و ببهای گران بفروشند: در وجه باده جان ده ای بیخبر ز هستی با جنس خانه پرور نرخ دکان نگنجد. ملا نسیمی (از آنندراج)
کنایه از دنیا. کنایه از این جهان: همی خواهی که جاویدان بمانی در این پربادخانه سست بنیاد تو تا می باد پیمایی شب و روز در این خانه برآمد سال هفتاد از این پربادخانه هم به آخر برون باید شدن ناچار با باد. ناصرخسرو
کنایه از کسی که بناز و نعمت پرورش یافته باشد و بخورد و خفت وراحت عادت کند و از زحمت بگریزد. (آنندراج). آنکه یا آنچه در سایه پرورش یافته. رنج نادیده: سایه از آن سایه پروردند خلق از عدل تو آفتابی وز تو عالم را ضیاء نور ناب. سوزنی. من میوۀ خام سایه پرورد نیم جز چشمۀ خورشید جهانگرد نیم. خاقانی. سایه پرورد شد دل تو چو گل غم پروردۀ چگل چه خوری. خاقانی. سایه پرورد غمت در آفتاب رستخیز فرش استبرق بزیر سایبان انداخته. عرفی (از آنندراج)