یاوه گفتن. چرند و پرند گفتن. پرت و پلا گفتن. حرف مفت زدن. هذیان گفتن. سخن بیهوده گفتن. چرت و پرت گفتن. رجوع به ’چرند’ و ’چرندگوی’ و ’چرند و پرند گفتن’ شود
به جهر سخن گفتن. مقابل آهسته گفتن. (یادداشت مرحوم دهخدا) : ودر نماز ’بسم اﷲ’ بلند گویند. (کتاب النقض ص 463). - به بانگ بلند گفتن، به صدای بلند سخن گفتن. به جهر آواز دادن: سرم خوشست و به بانگ بلند می گویم که من نسیم حیات از پیاله می جویم. حافظ، بلند شدن. (آنندراج). افراخته شدن. (ناظم الاطباء)
درشت و ناسزا گفتن. دشنام گفتن: و این مهتران را که رنجه نیارستندی داشتن دشنام دادندی و سرد گفتندی و خیو بر رویشان انداختندی. (ترجمه تاریخ طبری). و دوستی با تو حرام کردم که تو به انجمن محمد شوی و چون او در انجمن نشسته باشد سرد گوی وخیو بر روی وی انداز. (ترجمه تاریخ طبری بلعمی). بدو گفت کای مهتر پرخرد ز تو سرد گفتن نه اندرخورد. فردوسی. از آن سرد گفتن دلش تنگ شد رخانش ز اندیشه بیرنگ شد. فردوسی