جدول جو
جدول جو

معنی چاک خوردن

چاک خوردن
شکافته شدن، ترک پیدا کردن، دریده شدن
تصویری از چاک خوردن
تصویر چاک خوردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چاک خوردن

چاک خوردن

چاک خوردن
شکافته شدن. ترکیدن. پاره شدن. دریدن. مجروح شدن. زخم خوردن. بریده شدن و شکافتن عضوی از بدن یا جامه و جز آن:
چاکها از دم نسیم خورم
تارهای کفیده را مانم.
مسیح کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خاک خوردن

خاک خوردن
خوردن خاک. کنایه از توجه بدنیا کردن و بامور پست نظر انداختن است، خوردن خاک چیزی را، کنایه از نابود شدن آن چیز است بوسیلۀ خاک. از بین رفتن:
بسی بر نیاید که خاکش خورد
دگر باره بادش بعالم برد.
سعدی (بوستان)
لغت نامه دهخدا

باد خوردن

باد خوردن
تاثیر کردن باد در بدن شخص، در معرض هوا قرار گرفتن، تاب خوردن برارجوحه نشستن و بازی کردن
فرهنگ لغت هوشیار