معنی ثقافت - فرهنگ فارسی عمید
معنی ثقافت
- ثقافت
- فرهنگ، بهره مندی از علم، ادب و تربیت
تصویر ثقافت
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ثقافت
ثقافت
- ثقافت
- ثقف. ثَقَف. زیرکی. زیرک و سبک روح و چست و چالاک گردیدن. زیرک و استاد شدن، سخت استوار شدن
لغت نامه دهخدا
ثقابت
- ثقابت
- اُستُواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
پایداری، اِستِحکام، صَلابَت، قَوام، تَأَثُّل، رَصانَت، اِتقان، اِشتِداد، رُستی، جَزالَت، ثُبوت
فرهنگ فارسی عمید