معنی پریشان خیال - فرهنگ فارسی عمید
معنی پریشان خیال
- پریشان خیال
- پریشان حواس، پریشان فکر، پراکنده فکر
تصویر پریشان خیال
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پریشان خیال
پریشان حال
- پریشان حال
- بد بخت دلگیر تنگدل بدحال بدبخت دلگیر مضطرب ناراحت
فرهنگ لغت هوشیار
پریشان حال
- پریشان حال
- آشفته، آشفته خاطر، افسرده، بدبخت، بینوا، پریشان، پریشان خاطر، دژم، زار، سراسیمه، شوریده، مشوش، مضطرب
متضاد: آسوده خاطر
فرهنگ واژه مترادف متضاد