معنی باصلابت - فرهنگ فارسی عمید
معنی باصلابت
- باصلابت
- استواری، محکمی، استحکام، محکم کاری، استقامت، ثبات، اطمینان
تصویر باصلابت
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با باصلابت
باصلابت
- باصلابت
- باسطوت، باصولت، باوقار، باهیبت، صولتمند، موقر، هیبت دار
متضاد: بی صلابت، بی وقار، ناموقر، محکم، استوار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
با صلابت
- با صلابت
- آنکه صلابت دارد باهیبت با وقار. با هیبت، پر ابهت
فرهنگ لغت هوشیار
بامهابت
- بامهابت
- که مهابت دارد. مهیب. باهیبت. و رجوع به مهابت شود
لغت نامه دهخدا