همراهی و مصاحبت را می رساند مثلاً فریدون با بهرام آمد، در هنگام مقابله و مقایسه به کار می رود مثلاً این کاغذ با آن کاغذ فرق دارد، به مثلاً با یاد آمد، دارندۀ، پسوند متصل به واژه به معنای صاحب مثلاً با آبرو، با ادب، با خرد، باهنر، باهوش، با وجود مثلاً با این همه کار چگونه درس بخوانیم؟ بواد، باشد مثلاً زنده با، پاینده با، برای مثال مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا / مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با (مولوی۲ - ۶۷) آش مثلاً جوجه با، ماست با، زیره با، شوربا، برای مثال کی شود صفرای تو ساکن ز خوان ما چو هست / مطبخ ما را به جای زیربا تقصیربا (سنائی۲ - ۵۶) در اول کنیه ها می آمد مثلاً باجعفر، باسعید، باکالیجار، بایعقوب، بایزید همراهی و مصاحبت را می رساند مثلاً فریدون با بهرام آمد، در هنگام مقابله و مقایسه به کار می رود مثلاً این کاغذ با آن کاغذ فرق دارد، به مثلاً با یاد آمد، دارندۀ، پسوند متصل به واژه به معنای صاحبِ مثلاً با آبرو، با ادب، با خرد، باهنر، باهوش، با وجودِ مثلاً با این همه کار چگونه درس بخوانیم؟ بواد، باشد مثلاً زنده با، پاینده با، برای مِثال مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا / مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با (مولوی۲ - ۶۷) آش مثلاً جوجه با، ماست با، زیره با، شوربا، برای مِثال کی شود صفرای تو ساکن ز خوان ما چو هست / مطبخ ما را به جای زیربا تقصیربا (سنائی۲ - ۵۶) در اول کنیه ها می آمد مثلاً باجعفر، باسعید، باکالیجار، بایعقوب، بایزید