جدول جو
جدول جو

معنی آگیشیدن

آگیشیدن
آویختن، درآویختن، آویزان شدن، پیچیدن
تصویری از آگیشیدن
تصویر آگیشیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آگیشیدن

آگیشیدن

آگیشیدن
آویختن. پیچیدن.
- پای آگیش، بپای آویز. پای پیچ:
توشۀ جان خویش از او بربای
پیش کآیدْت مرگ ِ پای آگیش.
رودکی.
رجوع به آکیش و آکیشیدن شود
لغت نامه دهخدا

آگوشیدن

آگوشیدن
آغوشیدن، یکدیگر را در آغوش گرفتن، در بر کشیدن، در بغل گرفتن
آگوشیدن
فرهنگ فارسی عمید

آگوشیدن

آگوشیدن
در آغوش گرفتن. در بغل گرفتن، در بیت ذیل سوزنی اگر تصحیفی راه نیافته باشد آگوشیدن به معنی بستن آمده است:
در شادیت گشاده ست و در غم بسته
بسته مگشای همه عمر وگشاده ماگوش
می آسوده بکف گیر و ز عشرت ماسای
کز نوا بلبل آسوده درآمد بخروش.
سوزنی
لغت نامه دهخدا

آکیشیدن

آکیشیدن
آکیش...درآویخته باشد، چه اندرآکیشیدیعنی اندرآویخت. (برهان). و رجوع به آگیشیدن شود
لغت نامه دهخدا