هوش بر هوش بر بَرندۀ هوش. (لغات شاهنامه) : بفرمود تا داروی هوش بر پرستنده آمیخت با نوش بر. فردوسی لغت نامه دهخدا
گوش بر گوش بر بُرندۀ گوش. قاطع گوش. قطعکننده گوش، کسی که به مکرمال کسی را بگیرد. (فرهنگ نظام). که به دسیسه پول از مردم بگیرد به قصد پس ندادن. (یادداشت مؤلف). رجوع به گوش بری و گوش بریدن در ذیل ترکیب های گوش شود لغت نامه دهخدا