معنی هم کنیه - فرهنگ فارسی عمید
معنی هم کنیه
هم کنیه
دو یا چند تن که دارای یک کنیه باشند
تصویر هم کنیه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با هم کنیه
هم کنیه
هم کنیه
دو یا چند کس ک دارای یک کنیه باشند (نسبت بهم) هم کنیت
فرهنگ لغت هوشیار
هم کنیت
هم کنیت
دو تن که دارای یک کنیت باشند. - هم کنیت مصطفی، هرکه کنیت او ابوالقاسم است: ایا مصطفی سیرت و مرتضی دل که هم نام و هم کنیت مصطفایی. فرخی
لغت نامه دهخدا
هم چنین
هم چنین
ماننداین همچون این بهمین نحو: و همچنین جمله اجزای دیگر از نفس همین حکم را دارند، نیز هم ایضا: گفت... همچنین گفت
فرهنگ لغت هوشیار
هم کاسه
هم کاسه
دو یا چند تن که از یک کاسه غذا خورند هم غذا: با کارگران دکان همکاسه بود اما سم صاحب کار بر خود داشت، هم پیاله هم قدح، همنشین مصاحب: من و سایه همزانو و همنشینی من و ناله همکاسه و هم رضاعی. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.