معنی من باب
- من باب
- ازبابت، از جهت مثلاً من باب مثال
واژههای مرتبط با من باب
من باب
- من باب
- از در به راستا (تعبیر قیدی) ازباب از جهت (باضافه آید) : من باب مثال میگویم
در باب
- در باب
- درباره به راستای اینک با عنان تونهادم این مکرمت را که به راستای من کردی درباره در موضوع راجع به توضیح لازم الاضافه است
در باب
- در باب
- درباره، در این باره
من بعد
- من بعد
- زین پس
انصباب
- انصباب
- ریخته شدن آبگونه (مایع) فرود آمدن
انشباب
- انشباب
- بالندگی (بلوغ) برنایش پزامیدن گوالیدن (رشد کردن)
من بعد
- من بعد
- ازاین پس، پس ازاین
منجلاب
- منجلاب
- آب بدبو و گندیده که در یک جا جمع شود، جایی که آب های کثیف و بدبو جمع شده باشد، کنایه از حالت و وضعیت ناخوشایند، تنگنا
من شاه
- من شاه
- واحد اندازه گیری وزن برابر با ۸۰ سیر یا ۲ من معمولی
