جدول جو
جدول جو

معنی کم عمر

کم عمر
آنکه کم عمر کند و زندگیش کوتاه باشد
تصویری از کم عمر
تصویر کم عمر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کم عمر

کم عمر

کم عمر
کمسال، کم زی کم سن کم سال، آنکه عمر اندک دارد: (سه چیز است کان در سه آرامگاه بود هر سه کم عمر و گردد تباه)، (بهندوستان اسپ و در پارس پیل بچین گربه ز ینسان نماید دلیل)، (نظامی)
کم عمر
فرهنگ لغت هوشیار

کم عمق

کم عمق
کم ژرفا جایی که عمق آن اندک باشد مقابل عمیق: (اکنون در قسمت کن عمق آب با دست و پا ناشیانه چلپ چلاپ میکرد)
کم عمق
فرهنگ لغت هوشیار