جدول جو
جدول جو

معنی قیچی زدن

قیچی زدن
چیزی را با قیچی برش دادن، قیچی کردن
تصویری از قیچی زدن
تصویر قیچی زدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قیچی زدن

قیچی زدن

قیچی زدن
با قیچی بریدن. برش دادن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

پیچه زدن

پیچه زدن
روی بند مویینه بروی آویختن در نقاب مویین شدن رو بند زدن
پیچه زدن
فرهنگ لغت هوشیار

بینی زدن

بینی زدن
کنایه از خودبینی کردن، کبر و غرور ورزیدن، بینی کردن
بینی زدن
فرهنگ فارسی عمید

سیلی زدن

سیلی زدن
ضربه ای با کف دست و انگشتان به صورت کسی زدن، چَک زَدَن، توگوشی زَدَن، کِشیده زَدَن، لَت زَدَن، تَپانچِه زَدَن، کاز زَدَن، سَرچَنگ زَدَن، صَفعِه زَدَن، صَفع
سیلی زدن
فرهنگ فارسی عمید

قاتی زدن

قاتی زدن
ممزوج کردن خلط کردن آمیختن اندکی در بسیاری از جنس دیگر که به ظاهر یکی نماید
فرهنگ لغت هوشیار