معنی قرض کردن
قرض کردن
به وام گرفتن چیزی از کسی، وام گرفتن
تصویر قرض کردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با قرض کردن
قرض کردن
قرض کردن
بوام گرفتن چیزی از کسی عاریه گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
فرض کردن
فرض کردن
انگاشتن، پنداشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
عرض کردن
عرض کردن
گفتن
فرهنگ واژه فارسی سره
فرض کردن
فرض کردن
پنداشتن، گمان کردن، واجب دانستن
فرهنگ فارسی عمید
عرض کردن
عرض کردن
نشان دادن، به آگاهی رساندن، سنجیدن، درخواست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
غرض کردن
غرض کردن
قصد کردن، ظلم کردن تعدی کردن، کینه ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
فرض کردن
فرض کردن
هنگاردن انگاردن انگاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
قرق کردن
قرق کردن
پهرختن ویژه کردن ممنوع کردن اشخاص بیگانه از ورود در محلی
فرهنگ لغت هوشیار
قرق کردن
قرق کردن
جایی را خلوت کردن و مانع ورود دیگران شدن
فرهنگ فارسی معین