معنی سکن - فرهنگ فارسی عمید
معنی سکن
- سکن
- آرمیدن، جای گرفتن در خانه، ساکن شدن، آنچه به آن انس گیرند و آرامش پیدا کنند، آرامش
تصویر سکن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سکن
سکن
- سکن
- جای گرفتن، آرمیدن، آن چه که به آن انس گیرند و آرامش پیدا کنند
فرهنگ فارسی معین
سکن
- سکن
- جَمعِ واژۀ ساکن. باشندگان خانه، قوت و خورش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
بکن
- بکن
- آنکه از مردم حیله های مختلف پول و مال استخراج کند. کسی که دیگران را استثمار کند. کسی که کثیر الجماع باشد آنکه بسیار جماع کند
فرهنگ لغت هوشیار