جدول جو
جدول جو

معنی سخن آرایی

سخن آرایی
خوب سخن گفتن یا نوشتن، عبارت پردازی
تصویری از سخن آرایی
تصویر سخن آرایی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سخن آرایی

سخن آرایی

سخن آرایی
کیفیت سخن آرا. نیکو سخن گفتن و نوشتن: و کتابی که درو داد سخن آرایی توان داد ابداع کنم
فرهنگ لغت هوشیار

چمن آرایی

چمن آرایی
کنایه از باغبانی و عمل باغبان. آراستن و پیراستن درختها و بوته ها و گلهای باغ و بستان. رجوع به چمن آرای شود، آرایش دادن و آراسته ساختن بستان و باغ و زینت دادن و زیبا ساختن آن، چنانکه گلها مر گلشن را. رجوع به چمن و چمن آرای شود
لغت نامه دهخدا

سخن رانی

سخن رانی
نطق کردن در مجمعی. عمل سخن ران. کنفرانس. نطق
لغت نامه دهخدا

سخن آرا

سخن آرا
سخن آرای. شاعر. گوینده. و برمنشی و خطیب نیز اطلاق کنند. (آنندراج) :
بمدح مجلس میمون تو مزین باد
جریدۀ سخن آرای پیر سوزنگر.
سوزنی.
بصدر خود سخن آرای را مقدم دار
شنو ز لفظ حکیمان تحیت و تسلیم.
سوزنی.
مر سخن آرای را به ز ثنای تو نیست
آنچه درآید بگوش وآنچه برآید ز کام.
سوزنی
لغت نامه دهخدا