معنی خرنده
خرنده
کسی که چیزی از دیگری می خرد، خریدار
تصویر خرنده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خرنده
خرنده
خرنده
آنکه چیز ها را خرد خریدار مشتری، جمع خرندگان
فرهنگ لغت هوشیار
خرنده
خرنده
خریدار. مشتری. (از ناظم الاطباء). مقابل فروشنده. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
خرنده
خرنده
خورنده، افراد تحت تکفل که مخارج خورد و خوراک آن ها توسط
فرهنگ گویش مازندرانی
درنده
درنده
وحشی
فرهنگ واژه فارسی سره
خورنده
خورنده
آکل
فرهنگ واژه فارسی سره
برنده
برنده
قطع کننده
فرهنگ لغت هوشیار
درنده
درنده
پاره کننده
فرهنگ لغت هوشیار
آرنده
آرنده
آورنده
فرهنگ لغت هوشیار
جرنده
جرنده
عضروف
فرهنگ لغت هوشیار