جدول جو
جدول جو

معنی پولادخا

پولادخا
مرد قوی و خشمگین، برای مثال ز پولادخایان شمشیرزن / کمربسته بودی هزار انجمن (نظامی۶ - ۱۰۳۵)، اسب دونده و پرزور
تصویری از پولادخا
تصویر پولادخا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پولادخا

پولادسا

پولادسا
آنچه پولاد را بساید، سایندۀ پولاد، برای مِثال رواروزنان تیر پولادسای / در اندام شیران پولادخای (نظامی۵ - ۷۹۳)
پولادسا
فرهنگ فارسی عمید

پولادخای

پولادخای
مرد یا اسب قوی و پرزور، آهن خای، صاحب انجمن آرا گوید: کنایه از اسب پرزور باشد و آن را آهن رگ و آهنین رگ نیز گویند، (انجمن آرای ناصری)، و آهن خای یعنی لجام خای، چه وقتی اسب مستعد دویدن است لجام و دهنه میخاید:
ز آواز او اندر آید ز جای
دل مرد جنگی پولادخای،
فردوسی،
ز پولادخایان شمشیرزن
کمر بسته بودی هزار انجمن،
نظامی،
زراجه منم پیل پولادخای
که بر پشت پیلان کشم پیل پای،
نظامی،
روارو زنان تیر پولادسای
دراندام شیران پولادخای،
نظامی،
نجنبد ز یأجوج پولادخای
سکندر چو سد سکندر ز جای،
نظامی
لغت نامه دهخدا

پولادین

پولادین
منسوب به پولادین ساخته از پولاد فولادی فولادین: (مجرمانرا تن پولادی فرسوده شدی گر تو اندر خور هر جرم دهی باد افراء) (فرخی)، برنگ پولاد فولادی. منسوب به پولاد، فولادی
پولادین
فرهنگ لغت هوشیار

پولادتن

پولادتن
آنکه تن سخت و اندام قوی دارد، برای مِثال همه خیل کابل شدند انجمن / بر آن کشته پیلان پولادتن (اسدی - ۲۳۱)
پولادتن
فرهنگ فارسی عمید

پولادین

پولادین
آنچه از پولاد ساخته شود، به رنگ پولاد، کنایه از هر چیز سخت و محکم
پولادین
فرهنگ فارسی عمید