جدول جو
جدول جو

معنی پناه آوردن

پناه آوردن
پناهیدن، به کسی یا جایی پناهنده شدن
تصویری از پناه آوردن
تصویر پناه آوردن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پناه آوردن

پناه آوردن

پناه آوردن
پناهیدن. التجاء. ملتجی شدن:
بیش از این از من نمی آید که آوردم پناه
از تف دوزخ بخاک آستان این جناب.
مفید بلخی.
تَعَفﱡق، پناه آوردن بکسی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیام آوردن

پیام آوردن
رساندن پیغامی (کتبی یاشفاهی) تبلیغ رسالت پیغام گزاردن: بهار آمد بهار آمد سلام آورد مستان را از آن پیغمبر خوبان پیام آورد مستان را. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار

پیام آوردن

پیام آوردن
منتقل کردن پیام کسی به دیگری، پیام گزاردن، پیام رساندن، برای مِثال گوش دلم بر در است تا چه بیاید خبر / چشم امیدم به راه تا که گزارد پیام (سعدی - لغت نامه - پیام گزاردن)
پیام آوردن
فرهنگ فارسی عمید

براه آوردن

براه آوردن
مُرَکَّب اَز: ب + راه + آوردن، ارشاد کردن. هدایت کردن، راهی غیر راه متعارف خانه که از آنجا نیز آمدوشدکنند. (برهان) (ناظم الاطباء)، رجوع به بربار شود
لغت نامه دهخدا

پیام آوردن

پیام آوردن
پیغام گزاردن. رساندن سخنی یا نامۀ متضمن گفتاری از کسی بدیگری. پیام آوریدن:
یارب از فردوس کی رفت این نسیم
یارب از جنت که آورد این پیام. ؟
سعدی.
تا پای مبارکش ببوسم
قاصد که پیام دلبر آورد.
سعدی.
نسیم سبزه و بوی ریاحین
پیام آورده از خسرو به شیرین.
؟
لغت نامه دهخدا

گواه آوردن

گواه آوردن
گواه کردن. شاهد آوردن. گواه گرفتن. رجوع به گواه کردن و گواه گرفتن شود، مناجات کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا