معنی پالیزگاه - فرهنگ فارسی عمید
معنی پالیزگاه
- پالیزگاه
- باغ، بوستان، پالیز، فالیز، باشنگان
تصویر پالیزگاه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پالیزگاه
پالیزگاه
- پالیزگاه
- جالیز، فالیز، پالیز، پالیززار، مِبطخه:
مگر دیوانه ای می شد براهی
سر خر دید در پالیزگاهی،
عطار (از اسرارنامه)
لغت نامه دهخدا
پالیزکار
- پالیزکار
- سبزی کار، کسی که پیشه اش کاشتن خیار، خربزه، هندوانه و امثال آن ها است
فرهنگ فارسی عمید