جدول جو
جدول جو

معنی آبادگر

آبادگر
آنکه کارش آباد کردن است، آباد کننده
تصویری از آبادگر
تصویر آبادگر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آبادگر

بادگر

بادگر
بادگرد. گردباد. (ناظم الاطباء). رجوع به بادگرد، و شعوری ج 1 ورق 160 شود
لغت نامه دهخدا

آباژور

آباژور
فرانسوی سایبان سایه شکن سر پوشی که روی چراغ نهند تا نور را بپایین افکند
فرهنگ لغت هوشیار

آبادان

آبادان
معمور دایر بر پا مقابل ویران خراب: شهر آبادان کشور آبادان، مزروع کاشته، پر مشحون ممتلی، سالم تن درست فربه: (شتر به فربه و آبادان گشت) (کلیله)، مرفه در رفاه، ماء مون ایمن مصون یا آبادان بودن، بصفت آبادان متصف بودن
فرهنگ لغت هوشیار

آمارگر

آمارگر
آنکه ماء مور انجام دادن امور مربوط به آمار است ماء مور احصائیه
آمارگر
فرهنگ لغت هوشیار