معنی وز کردن - فرهنگ فارسی عمید
معنی وز کردن
- وز کردن
- درهم و برهم شدن موی سر، ژولیده شدن
تصویر وز کردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با وز کردن
وز کردن
- وز کردن
- در هم و بر هم شدن مو مجعد شدن، ترش شدن و کف کردن ماست و غیره
فرهنگ لغت هوشیار
وز کردن
- وز کردن
- جوش برآوردن چیزی ترشیده چون خمیر و ماست و غیره. ترش شدن و کف کردن ماست و غیره. (فرهنگ فارسی معین) ، درهم و برهم شدن مو. مجعد شدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا