وا ریختن وا ریختن مجددا ریختن باز ریختن، ریختن، یا وا ریختن حساب. تفریغ حساب کردن با کسی واریز کردن حساب فرهنگ لغت هوشیار
واگریختن واگریختن مجددا گریختن، گریختن در رفتن: (چون بیامد سوخت پرش واگریخت باز چون طفلان فتاد و ملح ریخت) (مثنوی) فرهنگ لغت هوشیار
واگریختن واگریختن گریختن. دررفتن. فرار کردن: چون بیامد سوخت پرش واگریخت باز چون طفلان فتاد و ملح ریخت. مولوی لغت نامه دهخدا
واریختن واریختن ریختن، باز ریختن. دوباره ریختن. واریز کردن. - واریختن حساب را، تفریغ حساب کردن با کسی. معلوم کردن حق هر یک از شریکین متعاملین. (یادداشت به خط مؤلف) لغت نامه دهخدا
پر ریختن پر ریختن پر افکندن: (آنجا که عقاب پر بریزد از پشه لاغری چه خیزد ک)، مجرد گردیدن از علایق فرهنگ لغت هوشیار
آب ریختن آب ریختن گودالی که برای آبهای مستعمل مانند آب حمام و مطبخ کنده باشند، مستراح مبرز، ظرفی که از آن آب ریزند آفتابه، دلو (آبکش)، سرازیریهایی که آب آنها برودی میرسد فرهنگ لغت هوشیار