جدول جو
جدول جو

معنی گستاخ کار

گستاخ کار
بی باک و بی پروا در انجام دادن کار
تصویری از گستاخ کار
تصویر گستاخ کار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گستاخ کار

گستاخ کار

گستاخ کار
آنکه کارها را بدون پروا انجام دهد. آنکه بی باکانه به کارها دست زند. رجوع به گستاخ کاری شود
لغت نامه دهخدا

گستاخ کاری

گستاخ کاری
از روی بی باکی و بی پروایی کاری را انجام دادن، برای مِثال غرور جوانی چو از سر نشست / ز گستاخ کاری فروشوی دست (نظامی5 - ۷۵۶)
گستاخ کاری
فرهنگ فارسی عمید

گستاخ وار

گستاخ وار
گستاخ گونه جسور مانند، گستاخانه جسورانه: بر در سوخی بنه شرم و خرد وانگهی گستاخ وار اندر خرام، (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار

گستاخ کاری

گستاخ کاری
بی باکانه کار را انجام دادن: غرور جوانی چو از سر نشست زگستاخ کاری فرو شوی دست. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

گستاخ وار

گستاخ وار
گستاخ مانند. دلیرآسا. جسورگونه:
بدین دل گرفته ست گستاخ وار
به زرّ و به سیم اندرون خانمان.
فرخی.
بر در شوخی بنه شرم و خرد
وآنگهی گستاخ وار اندر خرام.
ناصرخسرو.
چو شب درآمد گستاخ وار درشدند و بار خواستند. (اسکندرنامۀ نسخۀ سعید نفیسی). دماغ ما ز خرد نیستی اگر خالی
نرانده ایمی گستاخ وارخر به خلاب.
سوزنی.
باشم گستاخ وار با تو که لاشی کند
صد گنه این سری یک نظر آن سری.
عمادی شهریاری.
و گستاخ وار از پیش دامگاه کودکان پرید. (سندبادنامه).
رجوع به گستاخ واری شود
لغت نامه دهخدا

گستاخ کاری

گستاخ کاری
جسور و بی پروا کاری کردن. بی باکانه به کاری دست یازیدن. دلاورانه کارها را انجام دادن:
غرور جوانی چو از سر نشست
ز گستاخ کاری فروشوی دست.
نظامی
لغت نامه دهخدا

استاد کار

استاد کار
ماهر و مسلط و استاد در صنعتی یا حرفه ای، کارفرما استاد کار
استاد کار
فرهنگ لغت هوشیار