معنی فراهم کردن - فرهنگ فارسی عمید
معنی فراهم کردن
- فراهم کردن
- به دست آوردن، آماده کردن، جمع کردن
تصویر فراهم کردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فراهم کردن
فراهم آمدن
- فراهم آمدن
- حاصل شدن، به دست آمدن، تالیف شدن، گرد آمدن، جمع شدن
فرهنگ فارسی عمید
فراهم آوردن
- فراهم آوردن
- گرد آوردن جمع کردن، به هم آوردن، بند و بست کردن، تحصیل کردن کسب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
خرفهم کردن
- خرفهم کردن
- نیک و روشن و مکرر گفتن مطلبی بکند و دیرفهمی. سخت روشن و عوام فهم گفتن تا کودنی دریابد. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا